بانگ رحیل
و امّا تو!
خداوند رحمان به گناهکاران عبرت ناموخته مى فرماید:
یَابْنَ آدَمَ!
لاتَنْظُرْ إِلى بَهیمَة ماتَتْ فَانْتَ فَخَتْ وَصارَتْ جیفَةً;وَهیَ بَهیمَةٌ وَلَیْسَ لهاذَنْبٌ; وَلَوْ وَضَعْتَ أَوْزارَکَ عَلَى الْجِبالِ الرّاسیاتِ لَهَدَّتْها!.
اى فرزندآدم!
به حیوانى که مرده و به لا شهاى آماس کرده و بویناک تبدیل شده است، منگر [و به دیده حقارت و نفرت در آن نظر میفکن و به خود مغرور مشو]; زیرا آن، حیوانى است و گناهى بر عهده ندارد. [و امّا تو! به خویشتن بنگر که] اگر بارها و گناهانت را بر کوههاى ستُرگ بنهى، آنها را درهم مى شکنند!
شنیدم که در دشت صنعا، جُنیْد **سگى دید بر کنده دندان صید
شنیدم که مى گفت و خوش مى گریست: **که داند که بهتر ز ما هر دو، کیست؟!
به ظاهر، من امروز از این بهترم **دگر تا چه رانَد قضا بر سرم!
گرَم پاى ایمان نلغزد ز جاى **به سر بر نهم تاج عفو خداى
وگر کسوت معرفت در برم **نمانَد، به بسیار از این کمترم
که سگ با همه زشتنامى، چو مُرد** مر او را به دوزخ نخواهند بُرد
ره این است «سعدى»! که مردان راه **به عزّت نکردند در خود نگاه
از آن بر ملائک شرف داشتند *8که خود را بِهْ از سگ نپنداشتند
******
از اوج آسمان – على اکبرمظاهرى